پررو...............


بی کسی

design ✘ mail ✘ profile ✘ home


 سلام حالتون خوبه؟؟ميخوام براتون يه داستان ازيك مرد بگويم كه دريك بازار بود و با زن بد حجابش براي خريد قدم مي زد ناگهان مردي نزد او آمد وگفت:سلام آقا ببخشيد من ميخواستم ازتون بپرسم كه آيا من ميتونم به خانمتون نگاه كنم واز زيبايي هايشان لذت ببرم؟ اون از تعجب شاخ در آورده بو د وبعد از مكث كردن باعصبانيت گفت :خجالت نمي كشي مرتيكه بي حيا مگه تو خودت ناموس نداري كه اينجا داري راست راست به من نگاه مي كني ودرباره همسرم از من مي پرسي؟؟

پسر خيلي ريلكس به مرد نگاه ميكرد ودر حاليكه يقه اش در دست مرد بود

گفت:آخه من ديدم همه دارن خيلي راحت به ايشون نگاه مي كنن ما بياييم و با اجازه به خانومتون نگاه كنيم!!مگه كاراشتباهي كرده ام كه دارم ازتون اجازه مي گيرم؟؟مرد درحالي كه خيلي تعجب كرده بوديقه پسررا رها كرد وبه سمت خانه راه افتاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خوب مي بينين! چه روزگاري شده كه همه واسه گناه ازهمديگه خيلي ريلكس اجازه ميگيرن!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
+ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,| 17:55|شیوا|